معنی contradistinction به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌkɑːntrədɪˈstɪŋkʃn ˌkɒntrədɪˈstɪŋkʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

تمیز، تشخیص، فرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- desire in contradistinction to lust

- میل در مقایسه با شهوت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contradistinction

noun The condition of being in conflict

Synonyms: antagonism, antithesis, contradiction, contraposition, contrariety, contrariness, opposition, polarity

Collocations

in contradistinction to

در مقابل، در مقایسه با، در تمایز با

ارجاع به لغت contradistinction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «contradistinction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contradistinction

لغات نزدیک contradistinction

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند