معنی contumacious به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌkɒntjuːˈmeɪʃəs ˌkɒntjuːˈmeɪʃəs

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more contumacious
صفت عالی:
most contumacious

معنی

adjective

سرکش، خودسر، سرپیچ، متمرد، یاغی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contumacious

adjective headstrong, obstinate

Synonyms: alienated, contrary, disaffected, estranged, factious, froward, haughty, inflexible, insubordinate, insurgent, intractable, intransigent, irreconcilable, mutinous, obdurate, perverse, pig-headed, rebellious, recalcitrant, refractory, seditious, stubborn, unyielding

Antonyms: following, obedient, subordinate, tractable, willing

ارجاع به لغت contumacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «contumacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contumacious

لغات نزدیک contumacious

- controversy
- controvert
- contumacious
- contumacy
- contumelious

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return