امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crayon

ˈkreɪən ˈkreɪɑːn ˈkreɪən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    crayoned
  • شکل سوم:

    crayoned
  • سوم‌شخص مفرد:

    crayons
  • وجه وصفی حال:

    crayoning
  • شکل جمع:

    crayons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مدادشمعی، پاستل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She coloured the pictures with a yellow crayon.
- او تصاویر را با مدادشمعی زرد رنگ کرد.
- The notice was written in crayon.
- اطلاعیه با مدادشمعی نوشته شده بود.
verb - intransitive verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی با مدادشمعی کشیدن، با مدادشمعی نقاشی کشیدن
- My grandson, Brian, had crayoned his name on my birthday card.
- نوه‌ام، برایان، نام خود را با مداد شمعی روی کارت تولدم کشیده بود.
- The toddler likes to crayon next to her mother.
- کودک نوپا دوست دارد در کنار مادرش با مدادشمعی نقاشی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crayon

  1. noun chalk
    Synonyms: pastel, colored wax, Crayola (trademark)

ارجاع به لغت crayon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crayon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crayon

لغات نزدیک crayon

پیشنهاد بهبود معانی