امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cured

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    cures
  • وجه وصفی حال:

    curing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
درمان‌شده، شفایافته، بهبودیافته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The patient appears cured.
- به نظر می‌رسد بیمار شفایافته است.
- the cured lepers
- جذامی‌های درمان‌شده
adjective
(حفظ مواد غذایی با فرایندهایی مانند خشک کردن و دودی کردن و نمک‌سود کردن و شور انداختن) عمل‌آمده، عمل‌آورده
- cured meats
- گوشت‌های نمک‌سودشده (=عمل‌آمده)
- cured olive
- زیتون پرورده (شورانداخته)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cured

  1. verb To correct
    Synonyms: remedied, ridded, counteracted, rectified
  2. verb Provide a cure for, make healthy again
    Synonyms: remedied, restored, healed
    Antonyms: depressed, injured, hurt
  3. verb To preserve
    Synonyms: preserved, smoked, salted, pickled, dry, tanned, saved, restored, remedied, rectified, recovered, physicked, mended, kippered, helped, healed, corrected, cared, aged, kept
  4. adjective (used of tobacco) aging as a preservative process (`aged' is pronounced as one syllable)
    Synonyms: aged
  5. adjective (used of rubber) treated by a chemical or physical process to improve its properties (hardness and strength and odor and elasticity)
    Synonyms: vulcanized, vulcanised
  6. adjective Freed from illness or injury; ; ; ; - Normon Cameron
    Synonyms: healed, recovered
  7. adjective (used especially of meat) cured in brine
    Synonyms: corned

Idioms

لغات هم‌خانواده cured

ارجاع به لغت cured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cured

لغات نزدیک cured

پیشنهاد بهبود معانی