امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cusp

kʌsp kʌsp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cusps

معنی و نمونه‌جمله

noun
نوک تیز منقار، نوک هلال، غره برج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the cusps of a molar tooth
- کوهه‌های یک دندان آسیا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cusp

  1. noun A sharp or tapered end
    Synonyms: apex, point, tip, acicula, acumination, angle, corner, mucro, leaflet, end, mucronation, flap, fold, horn, peak, tooth

ارجاع به لغت cusp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cusp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cusp

لغات نزدیک cusp

پیشنهاد بهبود معانی