امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Customarily

ˌkəstəˈmerəli ˈkʌstəmərəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور عادی، معمولاً، عرفاً، عادتاً، مثل همیشه، طبق معمول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In our culture, it is customarily rude to interrupt someone while they are speaking.
- در فرهنگ ما عرفاً پریدن میان حرف شخص دیگر بی‌ادبانه است.
- The employees customarily have a team meeting every Monday morning to discuss the week's goals.
- کارمندان معمولاً هر دوشنبه صبح جلسه‌ی تیمی دارند تا درمورد اهداف هفته‌شان صحبت کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد customarily

  1. adverb ordinarily; as a rule
    Synonyms: as a matter of course, as usual, commonly, consistently, conventionally, frequently, generally, habitually, naturally, normally, regularly, routinely, traditionally, usually, wontedly
    Antonyms: differently, divergently, occasionally, rarely, sometimes

لغات هم‌خانواده customarily

ارجاع به لغت customarily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «customarily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/customarily

لغات نزدیک customarily

پیشنهاد بهبود معانی