امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Customer

ˈkʌstəmər ˈkʌstəmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    customers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
مشتری، خریدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- one of the customers of this shop
- یکی از مشتریان این مغازه
- The store values every customer and their feedback.
- فروشگاه برای هر مشتری و نظرات آن‌ها ارزش قائل است.
noun countable
آدم، شخص (با ویژگی متمایز)
- What a rough customer!
- چه آدم خشنی!
- The customer with the red hat stood out in the crowd.
- این شخص با کلاه قرمز در میان جمعیت قرار داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد customer

  1. noun buyer of goods, services
    Synonyms: client, clientele, consumer, habitué, patron, prospect, purchaser, regular shopper
    Antonyms: owner

لغات هم‌خانواده customer

ارجاع به لغت customer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «customer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/customer

لغات نزدیک customer

پیشنهاد بهبود معانی