امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dag

ˈdæɡ ˈdæɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
قسمت تیز هر چیزی که آویخته باشد، نوک فلزی بندکفش، پولک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dag

  1. noun 10 grams
    Synonyms: dekagram, decagram, dkg
  2. noun A flap along the edge of a garment; used in medieval clothing
    Synonyms: jag

ارجاع به لغت dag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dag

لغات نزدیک dag

پیشنهاد بهبود معانی