امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debar

diːˈbɑːr dɪˈbɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debarred
  • شکل سوم:

    debarred
  • سوم‌شخص مفرد:

    debars
  • وجه وصفی حال:

    debarring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
مانع شدن، بازداشتن، ممنوع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- They debarred us from entering the building.
- جلوی ورود ما را به ساختمان گرفتند.
- Criminals are debarred from voting in elections.
- بزهکاران از حق رأی دادن در انتخابات محرومند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debar

  1. verb To exclude
    Synonyms: bar, suspend, eliminate, shut out, evict, count out, except, exclude, keep out, rule out
  2. verb To prevent
    Synonyms: prohibit, exclude, bar, hinder, forbid, deny, prevent, restrict, ban, disallow, enjoin, blackball, inhibit, deprive, forefend, interdict, forfend, outlaw, obviate, preclude, deflect, proscribe, avert, taboo, refuse, head off, reject, stave off, suspend, fend-off, avoid, ward off

ارجاع به لغت debar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debar

لغات نزدیک debar

پیشنهاد بهبود معانی