معنی deep-sea به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈdiːpsiː ˈdiːpsiː

معنی و نمونه‌جمله

adjective

(بخش ژرف دریا) ژرف دریا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- deep-sea fishing

- ماهیگیری در اعماق دریا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deep-sea

noun

Synonyms: blue-water
adjective

Synonyms: bathymetric, bathysmal, benthal, terriginous

ارجاع به لغت deep-sea

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «deep-sea» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deep-sea

لغات نزدیک deep-sea

- deep-laid
- deep-rooted
- deep-sea
- deep-seated
- deep-set

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return