امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dependency

dɪˈpendənsi dɪˈpendənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
وابستگی، تبعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
بستگی، نیازمندی، تعلق، کشور غیرمستقل
- England was a dependency of the Roman Empire for a long time.
- انگلستان مدت‌ها تابع امپراطوری روم بود.
- He is trying to overcome his dependency on alcohol.
- او می‌کوشد بر اعتیاد خود به الکل فایق آید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependency

  1. noun confidence, reliance
    Synonyms: assurance, belief, credence, expectation, faith, hope, interdependence, responsibility, responsibleness, stability, steadiness, stock, trust, trustiness, trustworthiness
    Antonyms: freedom, independence, strength
  2. noun addiction, need
    Synonyms: attachment, contingency, habit, helplessness, hook, inability, security blanket, servility, subjection, subordination, subservience, vulnerability, weakness, yoke
    Antonyms: independence, subtraction, want

لغات هم‌خانواده dependency

ارجاع به لغت dependency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dependency

لغات نزدیک dependency

پیشنهاد بهبود معانی