امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Depute

dɪˈpjuːt dɪˈpjuːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نمایندگی دادن به، نمایندگی کردن، سپردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Hassan and I were deputed to enter into negotiation with them.
- به حسن و من نمایندگی دادند که با آن‌ها وارد مذاکره شویم.
- He went to London and deputed the management of the school to his son.
- او به لندن رفت و اداره‌ی مدرسه را به پسرش سپرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد depute

  1. verb Give an assignment to (a person) to a post, or assign a task to (a person)
    Synonyms: delegate, designate, assign
  2. verb Appoint as a substitute
    Synonyms: deputize, deputise

ارجاع به لغت depute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «depute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/depute

لغات نزدیک depute

پیشنهاد بهبود معانی