امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deputize

ˈdepjətaɪz ˈdepjətaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deputized
  • شکل سوم:

    deputized
  • سوم‌شخص مفرد:

    deputizes
  • وجه وصفی حال:

    deputizing

معنی و نمونه‌جمله

adverb
نمایندگی دادن، نیابت کردن، نمایندگی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The bill was presented by Mr. Daliri, deputizing for the prime minister.
- لایحه از طرف آقای دلیری که به نمایندگی از سوی نخست‌وزیر عمل می‌کرد، تقدیم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deputize

  1. verb appoint as a deputy
    Synonyms: assign, authorize, commission, consign, delegate, depute, entrust, mandate

ارجاع به لغت deputize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deputize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deputize

لغات نزدیک deputize

پیشنهاد بهبود معانی