امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deviant

ˈdiːviənt ˈdiːviənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deviants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
منحرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a sexual deviant
- کج‌رو در امور جنسی
- His deviant behavior drew everyone's attention.
- رفتار منحرف او توجه همه را جلب کرد.
- They called him a political deviant and kicked him out of the party.
- او را کج‌رو سیاسی نامیدند و از حزب اخراج کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deviant

  1. adjective abnormal, different
    Synonyms: aberrant, anomalous, atypical, bent, devious, divergent, freaky, heretical, heteroclite, irregular, kinky, off-key, perverse, perverted, preternatural, queer, twisted, unorthodox, unrepresentative, untypical, variant, varying, wandering, wayward, weird
    Antonyms: normal, regular, standard, usual

ارجاع به لغت deviant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deviant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deviant

لغات نزدیک deviant

پیشنهاد بهبود معانی