امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disadvantage

ˌdɪsədˈvænt̬ɪdʒ ˌdɪsədˈvɑːntɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    disadvantages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
زیان، عیب، ضرر، ایراد، بی‌فایدگی، وضع نامساعد، اشکال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They spread reports to the disadvantage of the candidate.
- آنان شایعاتی را پخش می‌کنند که به ضرر نامزد انتخاباتی است.
- This book's disadvantage is that it is written in a boring style.
- نقطه ضعف این کتاب این است که به سبک خسته‌کننده‌ای نوشته شده است.
- This house has two major disadvantages.
- این خانه دو عیب بزرگ دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disadvantage

  1. noun hurt, loss
    Synonyms: damage, deprivation, detriment, disservice, harm, injury, prejudice
    Antonyms: advantage, benefit, blessing, gain, profit

Collocations

  • at a disadvantage

    (نسبت به دیگری) در وضع نابرابر قرار داشتن

لغات هم‌خانواده disadvantage

ارجاع به لغت disadvantage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disadvantage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disadvantage

لغات نزدیک disadvantage

پیشنهاد بهبود معانی