معنی disaffect به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌdɪsəˈfekt ˌdɪsəˈfekt

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

از علاقه و محبت کاستن، بی‌میل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- New party members were disaffected by the example of the leaders.

- اعضای جدید حزب از رفتار رهبران ناراضی بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disaffect

verb lose affection for, estrange

Synonyms: agitate, alienate, antagonize, discompose, disquiet, disturb, disunify, disunite, divide, repel, upset, wean

Antonyms: content, make happy, please

ارجاع به لغت disaffect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «disaffect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disaffect

لغات نزدیک disaffect

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند