معنی disaffection به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌdɪsəˈfekʃn̩ ˌdɪsəˈfekʃn̩

معنی

noun

بی‌میلی، بی‌علاقگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disaffection

noun alienation, estrangement

Synonyms: animosity, antagonism, antipathy, aversion,breach, disagreement, discontent, dislike, disloyalty, dissatisfaction, hatred, hostility, ill will, repugnance, resentment, unfriendliness

Antonyms: attraction, happiness, harmony, pleasure

ارجاع به لغت disaffection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «disaffection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disaffection

لغات نزدیک disaffection

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel