امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diversified

dɪˈvɝː.sə.faɪd daɪˈvɜː.sɪ.faɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    diversifies
  • وجه وصفی حال:

    diversifying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اقتصاد کسب‌وکار متنوع (سرمایه‌گذاری وجوه در جهات مختلف به‌منظور کاهش خطر ضرر و زیان سرمایه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The company's diversified portfolio reduced financial risk.
- مجموعه‌ی نمونه‌کارهای متنوع شرکت ریسک مالی را کاهش داد.
- Investors prefer diversified funds for better long-term stability.
- سرمایه‌گذاران صندوق‌های متنوع را برای ثبات بلندمدت بهتر ترجیح می‌دهند.
adjective
متنوع، متمایز، متفاوت، گوناگون، چندگونه، جورواجور
- diversified scenery
- چشم‌انداز متمایز
- His interests were diversified, ranging from art to technology.
- علایق او متنوع بود؛ از هنر تا فناوری.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diversified

  1. verb Spread into new habitats and produce variety or variegate
    Synonyms: broadened, expanded, radiated, rotated, changed, varied
    Antonyms: conformed, specialized
  2. adjective Consisting of a number of different kinds
    Synonyms: assorted, divers, diverse, heterogeneous, miscellaneous, mixed, motley, multifarious, multiform, sundry, varied, variegated, various, polymorphic, polymorphous
  3. adjective Not limited to a single class
    Synonyms: general
  4. adjective Having variety of character or form or components; or having increased variety
    Antonyms: undiversified

ارجاع به لغت diversified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diversified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diversified

لغات نزدیک diversified

پیشنهاد بهبود معانی