امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dominate

ˈdɑːməneɪt ˈdɒməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dominated
  • شکل سوم:

    dominated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dominates
  • وجه وصفی حال:

    dominating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
چیره شدن، حکمفرما شدن، تسلط یافتن، تفوق یافتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to dominate a group
- بر گروهی چیره شدن
- Don't dominate the conversation!
- متکلم وحده نشو!، بحث را قبضه نکن!
- the mountain that dominates the city
- کوهی که بر شهر مسلط است
- When Germany dominated Europe.
- هنگامی که آلمان بر اروپا فرمانروایی می‌کرد.
- The thought that had dominated her mind.
- اندیشه‌ای که بر مغز او چیره شده بود.
- to dominate a football league
- در صدر باشگاه‌های فوتبال قرار داشتن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
چیره بودن، مسلط بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dominate

  1. verb govern, rule
    Synonyms: boss, call the shots, command, control, detract from, dictate, direct, domineer, eclipse, handle, have one’s way, have upper hand, head, hold sway over, influence, keep under thumb, lay down the law, lead, lead by the nose, manage, monopolize, outshine, overbear, overrule, overshadow, play first fiddle, predominate, preponderate, prevail, prevail over, reign, rule the roost, run, run the show, sit on top of, subject, subjugate, superabound, sway, tyrannize
    Antonyms: follow, go along, submit, surrender, yield
  2. verb tower above
    Synonyms: bestride, look down upon, loom over, overlie, overlook, overtop, stand over, survey
    Antonyms: be below

لغات هم‌خانواده dominate

ارجاع به لغت dominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dominate

لغات نزدیک dominate

پیشنهاد بهبود معانی