ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Done For

ˈdʌn ˌfɔr ˈdʌn ˌfɔr
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کار کسی تمام بودن، فاتحه را خواندن
    • - We all thought we were done for when the boat started to sink.
    • - وقتی قایق شروع به غرق شدن کرد همه‌ی ما فکر کردیم کارمان تمام است.
    • - climbers knew that they were done for
    • - کوهنوردان می‌دانستند فاتحه‌شان خوانده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد done for

  1. adjective ruined or defeated
    Synonyms: ausgespielt, beaten, beaten, defeated, broken, conquered, cooked, dashed, dead, defeated, destroyed, done in, doomed, dying, eighty-sixed, exhausted, finished, foiled, had it, kaput, lost, packed-up, ruined, shot, sunk, through, tired, undone, vanquished, washed-up, washed-up, wrecked
    Antonyms: accomplished, successful

ارجاع به لغت done for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «done for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/done-for

لغات نزدیک done for

پیشنهاد بهبود معانی