امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Dongle

    ˈdɑːŋɡl ˈdɒŋɡl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    کامپیوتر دانگل (وسیله‌ای کوچک سخت‌افزاری است که به ابزارهایی همچون تلویزیون و کامپیوتر و رایانه‌های رومیزی متصل می‌شود و امکانات و قابلیت‌های خاصی را به هر یک از این دستگاه‌ها اضافه می‌کند)
    اصطلاحات و لغات مربوط به کامپیوتر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - I forgot to bring my dongle, so I can't connect my laptop to the projector.
    - یادم رفت دانگلم را بیاورم، بنابراین نمی‌توانم لپ‌تاپم را به پروژکتور متصل کنم.
    - The dongle is a small device that plugs into the USB port on your computer.
    - دانگل دستگاه کوچکی است که به درگاه USB کامپیوتر متصل می‌شود.
    - The dongle is an essential accessory for anyone who wants to use a wireless mouse or keyboard.
    - دانگل وسیله‌ی جانبی ضروری‌ای برای افرادی است که می‌خواهند از ماوس یا صفحه‌کلید بی‌سیم استفاده کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت dongle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dongle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dongle

    لغات نزدیک dongle

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند