ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Donkey

ˈdɑːŋki ˈdɒŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    donkeys

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    جانورشناسی خر، الاغ، درازگوش
    • - World Donkey Day on May 8th is a celebration of these hardworking and loyal animals.
    • - روز جهانی خر در هشتم مه جشن این حیوانات سخت‌کوش و وفادار است.
    • - The farmer used the donkey to plow the fields.
    • - کشاورز برای شخم زدن مزارع از الاغ استفاده کرد.
    • - The donkey brayed loudly.
    • - درازگوش با صدای بلند عرعر کرد.
  • noun countable informal
    آدم نادان، آدم کودن
    • - Don't be a donkey!
    • - احمق نباش!
    • - His master is an absolute donkey!
    • - ارباب او یک کودن تمام عیار است!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد donkey

  1. noun small domestic horselike mammal
    Synonyms: ass, burro, horse, jackass, jennet, jenny, maud, moke, mule, neddy, pony, Rocky Mountain canary

ارجاع به لغت donkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «donkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/donkey

لغات نزدیک donkey

پیشنهاد بهبود معانی