ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Downy

ˈdaʊni ˈdaʊni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کرک‌دار، مانند پر ریز، ملایم، نرم
    • - the downy surface of a ripe peach
    • - سطح کرک‌دار هلوی رسیده
    • - the downy touch of her hand
    • - تماس نرم دستهای او
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد downy

  1. adjective fluffy
    Synonyms: featherlike, feathery, fleecy, fuzzy, light, plumate, plumose, pubescent, silky, soft, velutinous, velvety, woolly

ارجاع به لغت downy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downy

لغات نزدیک downy

پیشنهاد بهبود معانی