امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dumbfounded

ˈdʌmˌfɑʊndɪd ˌdʌmˈfaʊndɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dumbfounds
  • وجه وصفی حال:

    dumbfounding
  • صفت تفضیلی:

    more dumbfounded
  • صفت عالی:

    most dumbfounded

توضیحات

همچنین dumbstruck نیز گفته می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به‌گونه‌ای که زبان بند آمده باشد) مات‌ومبهوت، بهت‌زده، انگشت به دهان مانده، گیج‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- When I saw her, I was so dumbfounded I became speechless.
- وقتی او را دیدم به حدی بهت‌زده شدم که زبانم بند آمد.
- He was dumbfounded by the allegations.
- او از این اتهامات مات‌ومبهوت شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dumbfounded

  1. adjective Astounded, confused
    Synonyms: amazed, puzzled, aghast, agape, astonished, dumfounded, astounded, dumbstruck, thunderstruck, speechless, overcome, dumbstricken, shocked, flabbergasted, stupefied
    Antonyms: aware, expectant, unsurprised
  2. verb Be a mystery or bewildering to
    Synonyms: nonplussed, surprised, confused, perplexed, puzzled, flabbergasted, astonished, floored, stunned, bewildered, stupefied, startled, amazed, flummoxed, overwhelmed, posed, beaten, baffled, dazed, boggled, mystified, gotten, stuck, astounded, vexed
    Antonyms: explicated, explained

ارجاع به لغت dumbfounded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dumbfounded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dumbfounded

لغات نزدیک dumbfounded

پیشنهاد بهبود معانی