معنی dumbstruck به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈdʌmstrʌk British: ˈdʌmstrʌk

توضیحات

همچنین dumbfounded نیز گفته می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

متحیر، حیرت‌زده، مات، مات‌ومبهوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The child was dumbstruck by the beauty of the sunrise.

- آن کودک از زیبایی طلوع آفتاب مات شده بود.

- He was dumbstruck by the sheer beauty of the landscape.

- از زیبایی محض منظره حیرت‌زده شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dumbstruck

adjective shocked

Synonyms: amazed, astonished, astounded, blown away, dumbfounded, flabbergasted, jolted, rendered speechless, startled, stunned, stupefied

ارجاع به لغت dumbstruck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «dumbstruck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dumbstruck

لغات نزدیک dumbstruck

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند