معنی elbow room به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈelˌboˌruːm ˈelˌboˌruːm

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

جای دنج، آزادی عمل، محل فراغت، فضای باز، جای نفس کشیدن، جای تکان خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a lab with plenty of elbow room

- آزمایشگاهی با فضای باز بسیار

- At first the management gave the new director plenty of elbow room.

- در ابتدا مدیریت به کارگردان جدید آزادی عمل بسیاری داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elbow room

noun room to maneuver

Synonyms: breathing space, clearance, freedom, latitude, leeway, license, margin, play, room, space

ارجاع به لغت elbow room

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «elbow room» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elbowroom

لغات نزدیک elbow room

- elbow
- elbow grease
- elbow room
- elbrus
- elburz mountains

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار