امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emotive

ɪˈmoʊt̬ɪv ɪˈməʊtɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ثأترانگیز، احساس‌برانگیز، متأثرکننده، پراحساس (برانگیزاننده‌ی احساسات و عواطف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Her speech was so emotive that it moved the entire audience to tears.
- سخنان او به‌قدری پراحساس بود که اشک همه‌ی حضار را درآورد.
- He painted an emotive portrait that captured the subject's inner turmoil.
- او پرتره‌ی احساس‌برانگیزی را نقاشی کرد که آشفتگی درونی سوژه را به تصویر می‌کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emotive

  1. adjective causing strong feelings
    Synonyms: affective, affectional, emotional, emotionalistic

لغات هم‌خانواده emotive

ارجاع به لغت emotive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emotive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emotive

لغات نزدیک emotive

پیشنهاد بهبود معانی