امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Ending

    ˈendɪŋ ˈendɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      ended

    • شکل سوم:

      ended

    • سوم‌شخص مفرد:

      ends

    • شکل جمع:

      endings

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun B1
    پایان، خاتمه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - ... the ending of a dark night is light
    - ... پایان شب سیه سفید است
    - Their marriage had a happy ending.
    - ازدواج آن‌ها عاقبت خوبی داشت.
    - a story with a nice ending
    - داستانی که پایانش خوب است
    - The ending of the movie was sad.
    - آخر فیلم حزن‌انگیز بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ending

    1. noun conclusion
      Synonyms: catastrophe, cessation, close, closing, closure, completion, consummation, coup de grace, culmination, denouement, desistance, dissolution, epilogue, expiration, finale, finish, lapse, omega, outcome, period, resolution, stop, summation, swan song, termination, terminus, upshot, wane, windup
      Antonyms: beginning, commencement, introduction, opening, start

    لغات هم‌خانواده ending

    ارجاع به لغت ending

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ending» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ending

    لغات نزدیک ending

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی