امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enjoyment

ɪnˈdʒɔɪmənt ɪnˈdʒɔɪmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    enjoyments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
لذت، خوشی، خوشایندی، برخورداری، بهره‌مندی، خوش‌وقتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- My greatest enjoyment in life is seeing my children.
- بزرگ‌ترین خوشی من در زندگی دیدن فرزندانم است.
- The couple's vacation to the beach was filled with relaxation and enjoyment.
- تعطیلات زوج در ساحل پر از آرامش و خوشی بود.
- I wish to increase your enjoyment of this trip.
- می‌خواهم بر لذت شما از این سفر بیفزایم.
- the enjoyment that music brings
- لذتی که موسیقی به ارمغان می‌آورد
- for your enjoyment
- برای خوشایند شما
- their enjoyment of a higher standard of living
- بهره‌مندی آنان از یک سطح زندگی بالاتر
- the enjoyment of good health
- برخورداری از سلامتی
- one of her chief enjoyments
- یکی از سرگرمی‌های عمده‌ی او
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enjoyment

  1. noun delight in something
    Synonyms: amusement, delectation, diversion, enjoying, entertainment, fruition, fun, gladness, gratification, gusto, happiness, hedonism, indulgence, joy, loving, luxury, pleasure, recreation, rejoicing, relaxation, relish, satisfaction, savor, self-indulgence, sensuality, thrill, triumph, zest
    Antonyms: displeasure, dissatisfaction, misery, sorrow, unhappiness, woe
  2. noun possession; use of
    Synonyms: advantage, benefit, exercise, having, indulgence, ownership, spending, using
    Antonyms: lack, need, want

لغات هم‌خانواده enjoyment

ارجاع به لغت enjoyment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enjoyment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enjoyment

لغات نزدیک enjoyment

پیشنهاد بهبود معانی