معنی enlighten به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈlaɪtn ɪnˈlaɪtn

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
enlightened
شکل سوم:
enlightened
سوم‌شخص مفرد:
enlightens
وجه وصفی حال:
enlightening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

روشنفکرکردن، روشن کردن، تعلیم دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- His instructions really enlightened me.

- تعالیم او مرا واقعاً روشن کرد.

- one of the enlightened (people)/relates this about the son of Abdolaziz...

- یکی از بزرگان اهل تمیز/ حکایت کند زبن عبدالعزیز...

- an enlightened mind

- فکری روشن

- Radio should enlighten the listener as well as entertain him.

- رادیو باید علاوه‌بر سرگرم کردن شنونده وی را ارشاد هم بکند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enlighten

verb explain thoroughly; make aware

Synonyms:

tell inform explain teach instruct advise guide reveal disclose educate elucidate apprise brief update counsel indoctrinate acquaint illuminate divulge persuade school train edify inculcate inspirit improve catechize convert uplift civilize illumine direct cause to understand give the word give the lowdown put on to let in on open up give faith save imitate preach illume

Antonyms:

confuse mislead bewilder puzzle obscure delude be vague confound

ارجاع به لغت enlighten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «enlighten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enlighten

لغات نزدیک enlighten

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!