امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Essentially

ɪˈsenʃli ɪˈsenʃli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
اصلاً، در اصل، ذاتاً، اساساً، ضرورتاً، به‌طور ضروری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The government's plan is essentially to reduce taxes.
- برنامه‌ی دولت این است که ضرورتاً مالیات‌ها را کاهش دهد.
- The new law essentially bans smoking in all public places.
- قانون جدید اساساً استعمال دخانیات در کلیه‌ی اماکن عمومی را ممنوع می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد essentially

  1. adverb basically
    Synonyms: fundamentally, radically, at heart, centrally, originally, intimately, chiefly, indispensably, naturally, inherently, permanently, determinately, necessarily, primarily, significantly, importantly, at the heart of, in effect, in essence, characteristically, intrinsically, substantially, typically, vitally, approximately, quite, actually, truly, really, factually, materially, virtually, more or less so, principally
    Antonyms: apparently, superficially, on the surface

لغات هم‌خانواده essentially

ارجاع به لغت essentially

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «essentially» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/essentially

لغات نزدیک essentially

پیشنهاد بهبود معانی