امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Exacerbate

    ɪɡˈzæsərbeɪt ɪɡˈzæsəbeɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      exacerbated

    • شکل سوم:

      exacerbated

    • سوم‌شخص مفرد:

      exacerbates

    • وجه وصفی حال:

      exacerbating

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    بدتر کردن، وخیم‌تر کردن، تشدید کردن، حاد کردن (موقعیت و بیماری و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Drought exacerbated the situation.
    - خشکسالی وضع را بدتر کرد.
    - The lack of sleep tends to exacerbate my anxiety.
    - کمبود خواب باعث تشدید اضطراب من می‌شود.
    - Ignoring the problem will exacerbate the problem in the long run.
    - نادیده گرفتن مشکل در درازمدت مشکل را حاد می‌کند.
    - The noise exacerbated my headache.
    - سروصدا سردرد مرا وخیم‌تر کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد exacerbate

    1. verb infuriate; make worse
      Synonyms:
      worsen aggravate irritate annoy exasperate inflame provoke increase intensify enrage madden embitter excite heighten vex heat up egg on fan the flames feed the fire hit on go from bad to worse push one’s button add insult to injury rub salt in a wound rattle one’s cage envenom
      Antonyms:
      help calm soothe aid comfort

    ارجاع به لغت exacerbate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «exacerbate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exacerbate

    لغات نزدیک exacerbate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو