امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exclamation

ˌekskləˈmeɪʃn ˌekskləˈmeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    exclamations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فریاد، بانگ، داد، جیغ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He uttered an exclamation of pain.
- او فریادی حاکی از درد کشید.
- I could hear my mother's loud exclamation from across the house.
- می‌توانستم باتگ بلند مادرم را از آن طرف خانه بشنوم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exclamation

  1. noun shout; assertion
    Synonyms: bellow, call, clamor, cry, ejaculation, expletive, holler, interjection, outcry, roar, utterance, vociferation, yawp, yell
    Antonyms: quiet, silence

ارجاع به لغت exclamation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exclamation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exclamation

لغات نزدیک exclamation

پیشنهاد بهبود معانی