امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Executor

ɪɡˈzekjət̬ər ɪɡˈzekjət̬ər ɪɡˈzekjətə
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از executer به‌ جای executor استفاده کرد.

معنی

noun
مجری، مأمور اجرا، وصی، قیم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد executor

  1. noun trustee
    Synonyms: agent, enforcer, executrix, administrator

لغات هم‌خانواده executor

ارجاع به لغت executor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «executor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/executor

لغات نزدیک executor

پیشنهاد بهبود معانی