امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exile

ˈeksaɪl / / ˈeɡzaɪl ˈeksaɪl / / ˈeɡzaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exiled
  • شکل سوم:

    exiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    exiles
  • وجه وصفی حال:

    exiling
  • شکل جمع:

    exiles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
تبعید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His exile lasted fifteen years.
- تبعید او پانزده سال طول کشید.
- to go into exile
- جلای وطن کردن، از میهن رفتن، به تبعید رفتن
- a government in exile
- دولت دور از میهن
verb - transitive
دورکردن از وطن، تبعید کردن
- They exiled all their opponents.
- همه‌ی مخالفان خود را تبعید کردند.
- the exiled leader
- رهبر تبعیدی (تبعیدشده)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exile

  1. noun deportation from a place
    Synonyms: banishment, diaspora, dispersion, displacement, exclusion, expatriation, expulsion, extradition, migration, ostracism, proscription, relegation, scattering, separation
  2. noun person deported from a place
    Synonyms: deportee, displaced person, DP, émigré, expatriate, expellee, fugitive, nonperson, outcast, outlaw, person without country, refugee
  3. verb deport from place
    Synonyms: banish, cast out, displace, dispossess, drive out, eject, evacuate, expatriate, expel, expulse, extradite, ostracize, oust, outlaw, proscribe, relegate, transport, turn out
    Antonyms: import, take in, welcome

Collocations

  • in exile

    1- تبعیدشده، تبعیدی، در هجرت 2- (در مورد دولت‌هایی که در خارج از کشور خود مستقر هستند) دور از میهن

  • live in exile

    در تبعید به سر بردن، دور از میهن زیستن

  • the exile

    دوران اسارت یهودیان در بابل (سده‌ی ششم پیش از میلاد)

ارجاع به لغت exile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exile

لغات نزدیک exile

پیشنهاد بهبود معانی