امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expel

ɪkˈspel ɪkˈspel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    expelled
  • شکل سوم:

    expelled
  • سوم‌شخص مفرد:

    expels
  • وجه وصفی حال:

    expelling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
بیرون انداختن، منفصل کردن، به‌زور خارج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They expelled illegal immigrants.
- مهاجران غیرقانونی را (از کشور) اخراج کردند.
- He took a drag on his pipe and expelled the smoke slowly.
- او پک بلندی به پیپ خود زد و دودها را آهسته بیرون داد.
- They expelled him from school.
- او را از مدرسه اخراج کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expel

  1. verb discharge
    Synonyms: belch, blow out, cast out, disgorge, dislodge, drive out, ejaculate, eruct, erupt, evacuate, exhaust, exudate, exude, get rid of, irrupt, pass, remove, spew, throw out, vomit
    Antonyms: absorb, admit, take in
  2. verb throw out, banish
    Synonyms: ban, bar, blackball, bust, cast out, chase, deport, discharge, dismiss, displace, dispossess, drum out, eject, eliminate, evict, exclude, exile, expatriate, expulse, fire, give the boot, give the hook, give walking papers, kick out, oust, proscribe, send packing, show the door, suspend, throw out on ear, turn out
    Antonyms: admit, allow, permit, take in, welcome

ارجاع به لغت expel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expel

لغات نزدیک expel

پیشنهاد بهبود معانی