معنی expressway به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪkˈspresweɪ ɪkˈspresweɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

آزادراه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- We decided to take the expressway to reach our destination.

- تصمیم گرفتیم برای رسیدن به مقصد از آزادراه برویم.

- Drivers need to be cautious when entering or exiting the expressway.

- رانندگان باید هنگام ورود به یا خروج از آزادراه احتیاط کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expressway

noun large, well-travelled road

Synonyms: freeway, interstate, parkway, superhighway, thruway, turnpike

ارجاع به لغت expressway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «expressway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expressway

لغات نزدیک expressway

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند