امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expropriate

ɪkˈsproʊprieɪt ɪkˈsprəʊprieɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
سلب مالکیت کردن از، از تملک در آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- lands expropriated for the construction of a hospital
- زمین مصادره‌شده برای ساختمان بیمارستان
- The funds had been expropriated by Smith.
- اسمیت پول‌ها را خورده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expropriate

  1. verb seize
    Synonyms: accroach, annex, appropriate, arrogate, assume, commandeer, confiscate, deprive of property, dispossess, impound, preempt, requisition, sequester, take, take over
    Antonyms: appropriate, distribute, give

ارجاع به لغت expropriate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expropriate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expropriate

لغات نزدیک expropriate

پیشنهاد بهبود معانی