امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Factual

ˈfæktʃuəl ˈfæktʃuəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more factual
  • صفت عالی:

    most factual

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
واقعی، عملی، راستین، حقیقی، وابسته به واقع امر، حقیقت امری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a factual statement
- گزارش واقعی
- the factual aspects of this case
- جنبه‌های واقعی این قضیه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد factual

  1. adjective real, correct
    Synonyms: absolute, accurate, actual, authentic, card-carrying, certain, circumstantial, close, credible, descriptive, exact, faithful, genuine, hard, kosher, legit, legitimate, literal, objective, on the level, positive, precise, righteous, specific, straight from horse’s mouth, sure, sure-enough, true, true-to-life, unadorned, unbiased, undoubted, unquestionable, valid, veritable
    Antonyms: biased, false, imprecise, incorrect, unfactual, untruthful

لغات هم‌خانواده factual

ارجاع به لغت factual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «factual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/factual

لغات نزدیک factual

پیشنهاد بهبود معانی