امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Fact

    fækt fækt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      facts

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable A2
    واقعیت، حقیقت، وجود مسلم، راستینه، امر مسلم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Nobody knows how many of his claims are based on fact and how many on fiction.
    - هیچ‌کس نمی‌داند که چقدر از ادعاهای او برپایه‌ی واقعیت و چه مقدار بر مبنای تخیل است.
    - an undeniable fact
    - یک حقیقت انکار‌ناپذیر
    - the facts of life
    - حقایق زندگی
    - in fact, God is the true owner ...
    - در حقیقت مالک اصلی خداست ...
    - As a matter of fact, I sent his invitation myself.
    - واقعیت این است که خودم دعوتش را فرستادم.
    - a fact-finding mission
    - گروه راستین‌یابگر (راستین‌یاب)
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    noun countable
    نکته، داده
    - We must check the accuracy of his facts.
    - باید صحت داده‌های او را بررسی کنیم.
    noun plural
    اطلاعات، آگهگان
    noun
    حقوق عمل (ناشایسته)، جرم، دژکار
    لغات تخصصی حقوق در انگلیسی
    - before (or after) the fact
    - پیش از (یا پس از) ارتکاب جرم
    - an accessory after the fact
    - معاونت در جرم پس از ارتکاب
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fact

    1. noun verifiable truth; reality
      Synonyms: actuality, appearance, authenticity, basis, bottom line, brass tacks, case, certainty, certitude, concrete happening, dope, evidence, experience, genuineness, gospel, gospel truth, how it is, intelligence, law, like it is, matter, naked truth, palpability, permanence, scene, scripture, solidity, stability, substantiality, verity, what’s what
      Antonyms: fabrication, lie
    2. noun event; detail of action
      Synonyms: accomplishment, act, action, actuality, adventure, affair, being, case, circumstance, conception, consideration, construction, creation, data, datum, deed, entity, episode, evidence, experience, factor, fait accompli, feature, happening, incident, information, item, manifestation, occurrence, organism, particular, performance, phenomenon, point, proceeding, specific, statistic, transaction, truism
      Antonyms: lie

    Collocations

    Idioms

    لغات هم‌خانواده fact

    ارجاع به لغت fact

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fact» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fact

    لغات نزدیک fact

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return