امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Fakir

    fəˈkɪr / / fæ- ˈfeɪkɪə / / ˈfæ- / / fæˈkɪə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    (از ریشه‌ی عربی) زاهد هندو، مرتاض

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    noun
    (از ریشه‌ی عربی) (به‌ویژه در هند) گدای دوره‌گرد، فقیر (که تردستی یا مار بازی هم می‌کند )
    noun
    (از ریشه‌ی عربی) (عضو برخی از فرقه‌های مسلمان که کارشان تکدی است) درویش، گدا، دریوزه‌گر (fakeer هم می‌نویسند)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fakir

    1. noun A Muslim or Hindu mendicant monk who is regarded as a holy man
      Synonyms: ascetic, dervish, mendicant, yogi, holy beggar, fakeer, monk, faqir, faquir

    ارجاع به لغت fakir

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fakir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fakir

    لغات نزدیک fakir

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی