امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fatty

ˈfæti ˈfæti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective C1
چرب، چربی‌مانند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- fatty substances
- مواد چربی‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fatty

  1. adjective full of adipose tissue
    Synonyms: blubbery, fatlike, greasy, lardaceous, lardy, oily, oleaginous, rich, suety, unctuous
    Antonyms: defatted, lean, low-fat, thin

لغات هم‌خانواده fatty

ارجاع به لغت fatty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fatty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fatty

لغات نزدیک fatty

پیشنهاد بهبود معانی