امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Faultfinding

American: ˈfɔːltˌfaɪndɪŋ British: ˈfɔːltˌfaɪndɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
عیب‌جویی، کاستی‌یابی، ایرادگیری، دیرخشنودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- My situation is we are a fact-finding not a fault-finding agency.
- حرف من این است که ما دنبال واقعیت‌ها هستیم نه عیب‌جویی کردن.
- All the people were exasperated by his fault-finding.
- همه از عیب‌جویی‌های او به تنگ آمده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد faultfinding

  1. adjective critical
    Synonyms: captious, carping, fussy, hairsplitting, hard to please, hypercritical, nagging, niggling, nit-picking, overcritical, pettifogging, quibbling

ارجاع به لغت faultfinding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «faultfinding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/faultfinding

لغات نزدیک faultfinding

پیشنهاد بهبود معانی