امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Faultless

ˈfɑːltləs ˈfɔːltləs ˈfɔːltləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective C2
بی‌عیب، بی‌تقصیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد faultless

  1. adjective having nothing wrong with it
    Synonyms: above reproach, accurate, blameless, classic, clean, correct, crimeless, errorless, exemplary, exquisite, faithful, flawless, foolproof, guiltless, ideal, immaculate, impeccable, inculpable, innocent, intact, irreproachable, model, on target, perfect, pure, right on, sinless, spotless, stainless, supreme, textbook, unblemished, unguilty, unspotted, unsullied, whole
    Antonyms: blemished, flawed, imperfect, tainted

لغات هم‌خانواده faultless

ارجاع به لغت faultless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «faultless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/faultless

لغات نزدیک faultless

پیشنهاد بهبود معانی