امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Fearful

    ˈfɪrfl ˈfɪəfl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more fearful

    • صفت عالی:

      most fearful

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective formal C2
    ترسیده، نگران، هراسیده، وحشت‌زده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - The students were fearful of the strict teacher's wrath.
    - دانش‌آموزان نگران تنبیه سختگیرانه‌ی معلم بودند.
    - My sister was fearful of failing the exam and studied diligently all night.
    - خواهرم نگران رد شدن در امتحان بود و کل شب را با پشتکار درس خواند.
    - fearful for the country's safety
    - نگران امنیت کشور
    - a fearful look
    - ظاهری وحشت‌زده
    adjective
    ترسناک، بیمناک، هراسناک، ترس‌آور، وحشتناک، خوف‌انگیز
    - They spent a fearful night in the jungle.
    - آنان شب هولناکی را در جنگل گذراندند.
    adjective
    بد، خیلی بد، افتضاح
    - fearful slum conditions
    - وضع افتضاح محله‌ی فقیرنشین
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fearful

    1. adjective alarmed, apprehensive
      Synonyms:
      afraid anxious nervous worried scared agitated disturbed uneasy tense frightened jumpy perturbed jittery shaky timid apprehensive diffident hesitant intimidated quivery solicitous tremulous chicken sheepish shy skittish timorous discomposed fainthearted nervy panicky weak-kneed aflutter aghast goose-bumpy lily-livered mousy nerveless phobic pusillanimous rabbity running scared shrinking spineless unmanly chickenhearted have cold feet in a dither
      Antonyms:
      brave courageous unafraid bold unfearful inapprehensive
    1. adjective horrifying
      Synonyms:
      awful terrible horrible dreadful frightful shocking appalling hideous ghastly grisly gruesome horrific atrocious monstrous dire grievous lurid macabre morbid sinister eerie creepy strange bloodcurdling hair-raising shuddersome baleful distressing formidable redoubtable tremendous astounding overwhelming sublime unearthly unspeakable ghoulish
      Antonyms:
      nice pleasant good

    لغات هم‌خانواده fearful

    • verb - transitive
      fear

    ارجاع به لغت fearful

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fearful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fearful

    لغات نزدیک fearful

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو