امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Fervid

    ˈfɜrːvnt ˈfɜːvɪd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    سوزان، مشتاق

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Their fervid debate ended in a fight.
    - بحث داغ آن‌ها به زد‌و‌خورد کشید.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fervid

    1. adjective enthusiastic, excited
      Synonyms:
      excited eager earnest enthused ardent passionate heartfelt warm wholehearted zealous fervent animated emotional intense serious sincere warmhearted devout ecstatic fiery glowing hot impassioned vehement burning responsive unfeigned hearty hot-blooded pious religious dying to falling all over oneself go great guns perfervid
      Antonyms:
      unenthusiastic discouraged dispirited uncaring unexcited impassive cool

    ارجاع به لغت fervid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fervid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fervid

    لغات نزدیک fervid

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی