امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Filth

fɪlθ fɪlθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
چرک، کثافت، پلیدی، آلودگی، (مجازاً) هرزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Your hands are full of filth; go wash them!
- دستانت پر از کثافت است، برو آن‌ها را بشور.
- moral filth
- پلیدی اخلاقی
- young people who are drowned in drunken- ness and filth
- جوانانی که در میخوارگی و هرزگی غوطه‌ورند
- This magazine is full of filth and perversion.
- این مجله پر از فساد و ضلالت است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد filth

  1. noun dirt, pollution
    Synonyms: carrion, contamination, corruption, crud, defilement, dregs, dung, excrement, feces, feculence, filthiness, foul matter, foulness, garbage, grime, impurity, manure, mire, muck, mud, nastiness, ordure, putrefaction, putrescence, putridity, refuse, rottenness, sediment, sewage, silt, sleaze, slime, slop, sludge, slush, smut, trash, uncleanness
    Antonyms: cleanliness, purity, sterility

ارجاع به لغت filth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/filth

لغات نزدیک filth

پیشنهاد بهبود معانی