امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Finger Food

ˈfɪŋɡərˈfuːd ˈfɪŋɡəfuːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

(خوراکی که باید با انگشت خورد؛ مانند مزه‌ی برخی مشروب‌ها یا مرغ سرخ‌کرده) خوراک انگشتی، با دست خوردنی، گزک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد finger food

  1. noun food made to be picked up with the fingers and eaten
    Synonyms: finger sandwiches

ارجاع به لغت finger food

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «finger food» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/finger food

لغات نزدیک finger food

پیشنهاد بهبود معانی