امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Footfall

ˈfʊtfɑːl ˈfʊtfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
( step =) پله
- My father's footfall was familiar and pleasant to me.
- صدای پای پدرم برایم آشنا و خوشایند بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد footfall

  1. noun The sound of a step of someone walking
    Synonyms: footstep, step, tread
  2. noun The act or manner of going on foot
    Synonyms: footstep, step, tread

ارجاع به لغت footfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/footfall

لغات نزدیک footfall

پیشنهاد بهبود معانی