امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fouling

American: ˈfaʊlɪŋ British: ˈfaʊlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

رسوب، درده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fouling

  1. verb Become or cause to become obstructed
    Synonyms: clogging, choking, catching, snarling, jamming, congesting, staining, discoloring, spotting, soiling
  2. verb To twist together so that separation is difficult
    Synonyms: tangling, snarling, entangling
  3. verb Make impure
    Synonyms: polluting, defiling, sullying, soiling, dirtying, stinking, profaning, poisoning, muddying, grossing, contaminating, defaming, corrupting, befouling, basing
    Antonyms: cleaning, sterilizing, purifying
  4. verb To make dirty or foul; pollute.
    Synonyms: contaminating

ارجاع به لغت fouling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fouling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fouling

لغات نزدیک fouling

پیشنهاد بهبود معانی